زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

ذوالنون مصری

ذوالنّونِ مِصْری، ابوالفیض ثوبان بن ابراهیم اِخمیمی نوبی، معروف به ذوالنون مصری (ح 155-245 ق / 772- 859 م)، صوفی نامدار سده‌های 2 و 3 ق / 8 و 9 م.
ذوالنون در حدود سال 155 ق در نوبه، یا به‌روایتی در اخمیم در مصر علیا متولد شد. خاندانش احتمالاً مسیحیانی بودند که به برد‌گی مسلمانان درآمدند و پدرش در شمار آزادشدگان (موالی) قریش بود. نام او را فیض، و نام پدرش را احمد نیز گفته‌اند (سلمی، 23؛ خواجه عبدالله، 11؛ خطیب، 8 / 393؛ ابن‌جوزی، صفة ... ، 2 / 222؛ ذهبی، 11 / 532؛ جامی، 28). در منابع تاریخی، از 3 برادر و یک خواهر او نیز یاد کرده‌اند که برخی از آنها با ذوالنون هم‌مشرب بودند (خواجه عبدالله، جامی، همانجاها).
ذوالنون در جوانی توبه کرد، روانۀ حج شد و با مشاهدۀ کرامات اولیا، راه سیر و سلوک در پیش گرفت. برخی گفته‌اند که وی شاگرد مالک بن انس (د 179 ق / 795 م) بود، موطأ را نزد او شنید و مذهب مالکی داشت (خواجه عبدالله، همانجا؛ یاقوت، 1 / 165؛ ابن‌کثیر، 10 / 291؛ ابن‌خلکان، 1 / 315)؛ برخی دیگر به نقل حدیث از مالک توسط او اشاره کرده‌اند (ابونعیم، 10 / 3؛ ابن‌جوزی، همان، 2 / 226، المنتظم، 11 / 344؛ جامی، همانجا). برخی منابع شخصی به نام اسرافیل (خواجه عبدالله، جامی، همانجاها)، و برخی دیگر شخصی به نام شُقران عابد (ابن‌خلکان، 1 / 316) را پیر و استاد او در تصوف دانسته‌اند. سراج قاری (د 500 ق / 1107 م) نیز کسی به نام سعدون، از اهالی قاهره، را شیخ او معرفی کرده است (ص 200؛ نیز نک‍ : ماسینیون، 206، که روایت او را تکرار می‌کند)، اما باتوجه‌به روایتهایی که ابونعیم دربارۀ زندگی ذوالنون نقل می‌کند و در آنها سعدون از ذوالنون می‌خواهد که برخی چیزها را برایش توضیح بدهد، و نیز نصیحت ذوالنون به او پس از توضیح سؤالش، این امر بعید به نظر می‌رسد (نک‍ : 9 / 370-372). به‌هرروی، آن‌قدر آشکار است که ذوالنون سفرهای بسیاری کرد و در شام، بصره، انطاکیه، جبل لکّام و مناطق دیگر با زاهدان و عابدان به گفت‌وگو پرداخت و از هریک، چیزی آموخت (نک‍ : همو، 9 / 340، 370، 380-381، 10 / 277).
وی سرانجام به مصر بازگشت و در همان‌جا ساکن شد، اما ظاهراً مردمان و فقیهان مصر مشرب عرفانی، منش زاهدانه و دیدگاههای خاص او را نه درمی‌یافتند و نه می‌پسندیدند. ازاین‌رو، او را زندیق خواندند و ازآنجاکه در مجادلات بر سر مخلوق‌بودن یا نبـودن قرآن، همچون احمد بن حنبل که قرآن را مخلوق دانسته بود، این امر را بهانه کردند و نزد دستگاه خلافت به سعایت از او پرداختند (خواجه عبدالله، 13؛ ابن‌جوزی، تلبیس ... ، 167؛ ذهبی، 11 / 534؛ سیوطی، 1 / 442-443؛ مناوی، 1 / 223). به‌همین‌سبب، متوکل (حک‍ 232-247 ق / 847-861 م) او را به بغداد طلبید و ظاهراً مدتی در زندان نگاه داشت که بنابر برخی روایتها، وی در همان هنگام، با احمد بن حنبل نیز دیدار و گفت‌وگو کرد. اما متوکل در ملاقات با او، به بزرگی مقامش پی برد و او را تکریم نمود و با احترام، به مصر بازگرداند (خواجه عبدالله، 19، 409؛ قشیری، 433؛ عطار، 143-144؛ ابن‌جوزی، المنتظم، همانجا؛ ابن‌کثیر، 10 / 291؛ جامی، 169).
ازآن‌پس ذوالنون در مصر ساکن شد و سرانجام در ذیقعدۀ 245 (246 یا 248 ق) در جیزۀ مصر درگذشت و در قرافۀ صغرى به خاک سپرده شد (ابن‌ماکولا، 3 / 389؛ خطیب، 8 / 397؛ مناوی، 1 / 230؛ سلفی، 143؛ ابن‌خلکان، 1 / 318؛ انصاری خزرجی، 122).
ذوالنون از مالک بن انس، لیث بن سعد، سفیان بن عیینه، فضیل بن عیاض، ابن‌لهیعه و مسلم بن خواص حدیث نقل کرده است (ابونعیم، 10 / 3؛ ذهبی، 11 / 533؛ ابن‌جوزی، صفة، 2 / 226-227؛ مناوی، 1 / 223؛ سیوطی، 1 / 443).
از مریدان و یاران مشهور او نیز می‌توان سهل تستری، احمد ابن یحیى جلاء، سعید بن عثمان، داود بن عبدالله سقا، ابوعمرو دمشقی، یوسف بن حسین رازی، ابوسعید خراز، محمد بن حسن جوهری، محمد بن سعید خوارزمی، عمر بن سنان منبجی، علی بن موفق بغدادی و ابوالفضل عباس بن حمزۀ نیشابوری را نام برد (ابن‌جوزی، همان، 2 / 222-224؛ ابن‌ملقن، 226؛ معصوم‌علیشاه، 2 / 212، 528؛ ابونعیم، 9 / 386، 392-394).

شخصیت و آموزه‌ها

ذوالنون را به زهد، حکمت و فصاحت ستوده‌اند و او را از جملۀ واعظان به شمار آورده‌اند. خواجه عبدالله انصاری وی را نخستین کسی می‌داند که به توضیح اشارات صوفیه پرداخت و طریق تصوف را به گونه‌ای مشروح و مبسوط بیان کرد. برخی دیگر نیز او را نخستین واضع برخی اصطلاحات صوفیانه و ارائه‌کنندۀ تعریفی منسجم از احوال و مقامات اهل ولایت، چگونگی شناخت نفس و راههای تهذیب آن، دسته‌بندی مقامات عرفانی، تبیین مقام «قطب»، تفکیک مراتب «معرفت» و تمایز میان معرفت عرفانی و معرفت عقلانی و بی‌پرده سخن‌گفتن از حب الٰهی دانسته‌اند (ابن‌ماکولا، همانجا؛ خواجه عبدالله، 11؛ خطیب، 8 / 393؛ ابن‌کثیر، 10 / 291؛ احمد جام، 12؛ تریمینگام، 163-164؛ نیکلسن، «مفهوم ... »، 12).
در اقوال به‌جای‌مانده از ذوالنون، اشارات متعددی به تعریف معرفت حقیقی و نشانه‌ها، ویژگیها و مراتب آن می‌توان یافت (نک‍ : ابونعیم، 9 / 339، 373؛ خواجه عبدالله، 12؛ نیز نک‍ : ابن‌عربی، ذوالنون ... ، 291-302؛ عطار، 150-152؛ اسمیث، 235-236).
وی از صوفیان متقدمی است که لفظ «حب» را به‌روشنی به کار برده، و در مورد محبت الٰهی و نشانه‌های محبان، شوق و انس باللٰه سخنان فراوانی دارد. وی نشان محبت خداوند را تبعیت از دوستان او، به‌ویژه پیامبر (ص)، می‌داند که در پرتو آن عفو پروردگار، اُنس الٰهی و شوق به نظر به خداوند برای سالک رخ می‌نماید (ابونعیم، 9 / 338، 341، 373، 377، 378، 379؛ قشیری، همانجا؛ خوافی، 497؛ نیز نک‍ : اسمیث، 234-235). سخنان وی دربارۀ محبت گاه به شطح پهلو می‌زند (کلابادی، 106؛ ابوطالب، 1 / 458؛ ابن‌رجب، جامع ... ، 37، التخویف ... ، 32؛ عطار، 151؛ روزبهان، 150 بب‍‌ ).
از دیگر آموزه‌های صوفیانۀ او می‌توان به اینها اشاره کرد: درجات توحید، التزام به ورع و اقسام زهد، فضیلت خلوت‌نشینی، ذکر و نتایج آن، مراتب صبر، لوازم توکل، مراتب شکر، ابعاد توبه، لزوم خوف از خداوند، پرهیز از عُجب، و ستایش فتوت و جوانمردی (کلابادی، 93؛ سراج، 66؛ ابونعیم، 10 / 84؛ ابن‌قیم، 2 / 177، 225، 260؛ هجویری، 384-385؛ ابن‌جوزی، صفة، 2 / 224؛ قرطبی، 2 / 116، 118، 271). از‌این‌میان، به‌ویژه گفته‌های او دربارۀ جوانمردی و پنهان‌داشتن مقام معنوی خود مؤید گفتار هجویری، عطار و ابن‌عربی در انتساب ذوالنون به جوانمردان و وجود گرایشات ملامتی در او ست (ابونعیم، 9 / 356، 373، 394؛ هجویری، 124-125؛ سهروردی، عمر، 186؛ عطار، 137، 146، 151؛ صالح، 102-103).
برخی محققان رویکرد تأویلی ذوالنون نسبت به برخی آیات قرآن، و نیز مناسکی چون حج، و کاربرد اصطلاحاتی شبیه به مصطلحات اسماعیلیه در گفته‌های نقل‌شده از او را نشانی از تأثیرپذیری ذوالنون از روش تأویلی اسماعیلیه و دیدگاههای آنان دانسته‌اند (نک‍ : ابونعیم، 9 / 370، 349؛ حلمی، 426-427؛ ماسینیون، 208-210).
ابن‌ندیم (ص 419)، قاضی صاعد اندلسی (ص 234)، و قفطی (ص 255) ذوالنون را اهل علوم باطنی و کیمیا به شمار آورده‌اند. برخی دیگر نیز او را مطلع از بسیاری از علوم فلسفه و شناخت خط کهن مصری دانسته‌اند که بر بناهای باستانی موجود در اخمیم مصر برجای مانده بود (مسعودی، 1 / 360؛ قفطی، 255-256؛ صاعد، همانجا؛ نیز نک‍ : ابونعیم، 9 / 339، که از خواندن خط سریانی توسط ذوالنون سخن می‌گوید که بر باب مصر نوشته شده بود، نیز 10 / 82، که به خواندن تورات توسط ذوالنون اشاره دارد). افزون‌براینها، شهاب‌الدین یحیى سهروردی مقتول، شیخ اشراق، در رسالۀ «المشارع و المطارحات» خود از دو خمیرۀ فهلویان (خسروانیان) و فیثاغوریان سخن می‌گوید و خود را میراث‌دار این دو خمیره می‌شمرد. وی همچنین اظهار می‌دارد که خمیرۀ فیثاغورسی (فیثاغوریان) از طریق «اخی اخمیم»، یعنی ذوالنون مصری، به سهل تستری و پیروان او رسیده است (ص 502-503؛ نیز نک‍ : نصر، 427-429).
این‌گونه اشاره‌ها و نیز سخنان ذوالنون دربارۀ معرفت و تحولات روح در جریان سلوک، برخی محققان را بر آن داشته است که ذوالنون را انتقال‌دهندۀ مفاهیم و مضامین نوافلاطونی، حکمت اسکندرانی و اندیشه‌های هرمسی به جریان تصوف به شمار آورند و برخی تا آنجا پیش رفته‌اند که او را یونانی‌الاصل و دارای نام «زِنون» بدانند (نک‍ : نفیسی، 75-76؛ صدوقی سها، 98- 99؛ موحد، 195-196؛ زرین‌کوب، 59؛ نیکلسن، «عارفان ... »، 13؛ برتلس، 30).
در سوی دیگر این طیف، ابن‌عربی نام ذوالنون را در کنار علی (ع)، و در شمار حافظان اسرار پیامبر (ص) می‌آورد و نویسندگان اهل عرفان شیعی وی را مرید پنهانی امام جواد، امام هادی و امام عسکری (ع) دانسته‌اند و یا گفته‌اند که استادان او با امام صادق (ع) ارتباط داشته‌اند (ابن‌عربی، الفتوحات ... ، 2 / 361؛ معصوم‌علیشاه، 2 / 157، 166؛ هاشمی، 13 / 415؛ بحرانی، 5 / 190).

آثـار

ابن‌ندیم (ص 423) دو کتاب الرکن الاکبر (یا رکن الکبیر) و الثقة فی الصنعة (یا بالصنعه) در زمینۀ کیمیا را به ذوالنون نسبت می‌دهد که اثری از هیچ‌یک از آنها موجود نیست. دیگران نیز این آثار را از آن او دانسته‌اند که نسخی از برخی از آنها به‌ویژه در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود است: المجردیات، القصیدة فی الصنعة الکریمة، رسالة فی العناصر الثلاثة، رسالة فی تدبیر الحجر المکرم یا الکریم، صفة المؤمن و المؤمنة، ارجوزة فی علم الصنعة، العجائب، ویرایشی از تفسیر عرفانی منسوب به امام صادق (ع)، رساله‌ای از مجموعۀ احادیث پیامبر (ص)، رساله‌ای در موضوع داستانهای تربیتی، و رساله‌ای در اصطلاح‌شناسی صوفیه (حمیدان، 656؛ نوربخش، 13؛ سعید، 472؛ انصاری، 120-121؛ هابیل، 30؛ ماسینیون، 207).
ذوالنون زبانی فصیح و بیانی شیوا داشت و اشعاری کوتاه و بلند با مضامین عرفانی متنوع از او در متون دیگران، به‌ویژه در حلیة الاولیاء ابونعیم برجای مانده است. عبارتهای پراکندۀ زیبا و عمیقی نیز در قالب دعا و مناجات با خداوند دارد که ابونعیم و دیگران آنها را نقل کرده‌اند (نک‍ : ابونعیم، 9 / 331-336، 347- 349، 369، جم‍ ؛ خطیب، 8 / 396؛ ابوعلی، 164). و برخی از آنها از نظر لفظ و مفهوم قرابت بسیاری با «مناجات شعبانیۀ» امام علی (ع) و یا «دعای عرفۀ» امام حسین (ع) دارد. افزون‌براینها، اقوال و روایت حکایتهای زندگی او را می‌توان تقریباً در تمام متون صوفیه یافت و این نشان از گسترۀ تأثیر او دارد (حمیدان، همانجا؛ زرین‌کوب، 59-60؛ هابیل، همانجا).

مآخذ

ابن‌جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، بیروت، 1368 ق؛ همو، صفة الصفوة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1992 م؛ همو، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب‌العلمیه؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌رجب، عبدالرحمان، التخویف من النار، دمشق، 1404 ق؛ همو، جامع العلوم و الحکم، بیروت، 1408 ق؛ ابن‌عربی، محیی‌الدین، ذوالنون مصری، سخنان، احوال و مقامات (ترجمۀ الکوکب الدّری فی مناقب ذی‌النون المصری)، ترجمۀ مسعود انصاری، تهران، 1390 ش؛ همو، الفتوحات المکیة، به کوشش عثمان یحیى و ابراهیم مدکور، قاهره، 1972 م؛ ابن‌قیم جوزیه، محمد، طریق الهجرتین، به کوشش عبدالنعیم عانی، بیروت، 1980 م؛ همو، مدارج السالکین، به کوشش عبدالغنی محمدعلی فاسی، بیروت، 1425 ق؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش علی محمد معوض و دیگران، بیروت، 1415 ق؛ ابن‌ماکولا، علی، الاکمال، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی، حیدرآباد دکن، 1402 ق؛ ابن‌ملقن، عمر، طبقات الاولیاء، به کوشش نورالدین شریبه، بیروت، 1406 ق؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابوطالب مکی، محمد، قوت القلوب، قاهره، 1961 م؛ ابوعلی مسکویه، احمد، جاویدان خرد، ترجمۀ عثمان بن محمد قزوینی، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1359 ش؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، بیروت، 1987 م؛ احمد جام، انس التائبین، به کوشش علی فاضل، تهران، 1368 ش؛ انصاری، مسعود، مقدمه بر ذوالنون مصری ... (نک‍ : هم‍ ، ابن‌عربی)؛ انصاری خزرجی، صفی‌الدین، سیر الاولیاء فی القرن السابع الهجری، به کوشش مأمون محمود یاسین و عفت وصال حمزه، بیروت، دارالقلم؛ بحرانی، هـاشم، البرهـان، قـم، 1416 ق؛ بـرتلـس، ی. ا.، تصوف و ادبیـات تصوف، ترجمـۀ سیروس ایزدی، تهران، 1356 ش؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1370 ش؛ حلمی، محمد مصطفى، «ذوالنون»، دائرةالمعارف الاسلامیة، به کوشش احمد شنتاوی و ابراهیم زکی خورشید، بیروت، دارالفکر، ج 9؛ حمیدان، زهیر، «ذوالنون المصری»، الموسوعة العربیة، دمشق، 2004 م، ج 9؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب‌العلمیه؛ خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیة، به کوشش محمدسرور مولایی، تهران، 1363 ش؛ خوافی، محمد، «منهج الرشاد»، این برگهای پیر، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1381 ش؛ ذهبی، سیر؛ روزبهان بقلی، شرح شطحیات، به کوشش هانری کربن، تهران، 1360 ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، تهران، 1362 ش؛ سراج طوسی، عبدالله، اللمع فی التصوف، به کوشش نیکلسن، لیدن، 1914 م؛ سعید، حسین، الموسوعة الثقافیة، قاهره، دارالمعرفه؛ سِلَفی، احمد، معجم السفر، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1414 ق؛ سلمی، محمد، طبقات الصوفیة، به کوشش یوهانس پدرسن، لیدن، 1960 م؛ سهروردی، عمر، عوارف المعارف، ترجمۀ ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، 1364 ش؛ سهروردی، یحیى، «المشارع و المطارحات»، مجموعۀ مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، 1372 ش، ج 1؛ سیوطی، مفتاح الجنة، مدینه، 1399 ق؛ صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به کوشش غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران، 1367 ش؛ صالح بن جناح، کتاب الادب و المروءة، به کوشش محمد دامادی، تهران، 1373 ش؛ صدوقی سها، منوچهر، «طریق رسیدن معارف اسکندرانی به ابن‌العربی»، کیهان اندیشه، 1375 ش، شم‍ 70؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1360 ش؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، 1413 ق؛ قشیری، عبدالکریم، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، دمشق، 1408 ق؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، اختصار زوزنی، به کوشش بهین‌دخت دارایی، تهران، 1347 ش؛ کلابادی، ابوبکر، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طٰه عبدالباقی سرور، بیروت، 1980 م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، 1948 م؛ معصوم‌علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1339 ش؛ مناوی، محمد عبدالرئوف، الکواکب الدرّیة، به کوشش محمود حسن ربیع، قاهره، 1938 م؛ موحد، صمد، نگاهی به سرچشمه‌های حکمت اشراق و مفهومهای بنیادی آن، تهران، 1384 ش؛ نفیسی، سعید، سرچشمۀ تصوف در ایران، تهران، 1366 ش؛ نوربخش، جواد، ذوالنون مصری، تهران، 1383 ش؛ هاشمی قمی، حبیب‌الله، منهاج البراعة، تهران، 1400 ق؛ هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، 1371 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

Habil, A., «Traditional Esoteric Commentaries on the Quran», Islamic Spirituality: Foundations, ed. S. H. Nasr, London, 1987; Massignon, L., Essai sur les origines, du lexique technique de la mystique musulmane, Paris, 1968; Nasr, S. H., «Theology, Philosophy, and Spirituality», Islamic Spirituality: Manifestations, ed. id., New York, 1997; Nicholson, R. A., The Idea of Personality in Sufism, London, 1923; id., Mystics of Islam, London, 1970; Smith, M., The Way of the Mystics, the Early Christian Mystics and the Rise of the Sūfīs, London, 1976; Trimingham, J. S., The Sufi Orders in Islam, London, 1971.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.